PEIMAN ما از تبار کوروش و فرزند جمشیدیم/ پیروز بی برده . بت نپرستیدیم |
||
سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, :: 13:48 :: نويسنده : پیمان
لیلا حاصل مکاشفه بود یازده سال خاطره *در جشنواره سی ام یک پذیرایی ساده از شما شده است. من روز اول است به جشنواره آمدم و به نظرم این پذیرایی کمی پیچیده است ولی احتمالا چون کارت سینمای رسانه و هنرمندان را دارم در روزهای آینده هم بعضی فیلم ها را می آیم و در کنار اهالی مطبوعات نگاه می کنم. *سی امین سال جشنواره است. چه خاطراتی از جشنواره فیلم فجر دارید؟ از روزهای بگویید که هنوز بازیگر نشده بودید و به جشنواره می آمدید؟ این یازدهمین دوره ای است که من جشنواره را به یاد می آورم. از سال هشتاد که خودم بازیگر بودم و سال قبل از آن هم به عنوان یک علاقه مند به سینما به جشنواره می رفتم و فیلم ها را می دیدم. برایم جالب است آن موقع جان در صف ایستادن و هل دادن و… را داشتم اما حالا دیگر نمی توانم و به سالن رسانه ها می آیم اما آن زمان مزه و کیف دیگری داشت. ای کاش الان هم حوصله آن روزها را داشتم. آن روزهایی که سینمای خوب مثل الان زیاد نداشتیم و بیشتر به سینماهایی مثل سپیده، فرهنگ و فلسطین می رفتیم. پیشنهاد می کنم «برف روی کاج ها» را ببینید *چقدر در انتظار سیمرغ هستید؟ هر بازیگری هر سال به سیمرغ فکر می کند و فکر می کنم اگر کسی بگوید برایم مهم نیست، اشتباه است. چون نماد این جشنواره سیمرغ است و کسب آن هم قطعا خوشحال کننه است. اما صادقانه انتظاری که من همیشه از ۱۰ روز جشنواره دارم همین حور در جمع اهالی مطبوعات و پرسش و پاسخ و گفت و گو با آنهاست و وقتی فیلمی دارم که صحبت درباره آن دلپذیر نیست و عواملش حتی بعضا حاضر نمی شوند به نشست مطبوعاتی آن بیایند، سرخورده می شوم. در تمام طول سال آدم گوشه گیری هستم اما در جشنواره دلم می خواهد بیایم و ببینم مردم چه می گویند حتی آن کسانی که مخالف فیلمم هستند. این شور و هیجانی که هست را دوست دارم. به نظرم اگر مردم یک دقیقه بیشتر در پایان یک فیلمی دست بزنند از سیمرغ خیلی شیرین تر است. *چه کسی به نظر شما سیمرغ را خواهد برد؟ من به جز «برف روی کاج ها» هیچ کدام از فیلم ها را ندیده ام و طبیعتا نمی توانم حدسی بزنم. خانم مهناز افشار در فیلم آقای معادی خیلی خوب بازی کردند و من بازی اش را خیلی دوست داشتم. به شما هم پیشنهاد می کنم آن فیلم را ببینید. ![]() سکانس برگزیده *کدام صحنه «پذیرایی ساده» را خیلی دوست داشتید؟ صحنه که لیلا و کاوه در ماشین نشستند و درباره چوب هایی که کاوه روی سقف بسته با هم صحبت می کنند. هجو جالبی در آن صحنه هست و حرف های قلمبه و سلمبه اش را با ظرافت پنهان می کند. آن سکانس را همیشه در فیلمنامه از همه بیشتر دوست داشتم و بازی اش هم خیلی لذت بخش بود. ولی سکانس آسانی بود و درگیرکننده نبود. *سکانس درگیرکننده کدام بوده؟ آن صحنه ای که آخر شب با صابر ابر تو ماشین نشسته بودیم، یک مقدار فشار بیشتری از صحنه های دیگر به من وارد کرد. موفقیت های «جدایی…» باعث افتخارم است *در «جدایی نادر از سیمین» با آقای فرهادی همکاری نداشتید. نظرتان درباره موفقیت های جهانی این فیلم چیست؟ باعث افتخارما ست. من بعد از اینکه جایزه گلدن گلوب را گرفتند به خودشان هم گفتم من واقعا احساس کردم من هم آنجا بودم. حالا شاید خودخواهی و خیال پردازی باشد اما من احساس نکردم که آنجا نیستم. بی نهایت به موفقیت ایشان افتخار کردم و از صمیم قلبم امیدوارم به زودی برگردند و فیلم دیگری اینجا بسازند. *دوست نداشتید به جای آن سه فیلمی که با فرهادی همکاری کردید در «جدای…» بازی می کردید؟ خب ایشان باید نقشی به من پیشنهاد می کردند که نکردند. البته من هم همزمان سر کار دیگری بودم. مسلما هرکسی دوست دارد در چنین فیلمی باشد ولی واقعا مثل این می ماند که آن هم فیلم من است و واقعا فرقی نمی کند. ![]() نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |